به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، سیداحمد خاتمی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران، پیش از هرگونه مسئولیتی که دارد، با خطبههای پرصلابت نماز جمعه تهران شناخته میشود.
آیتالله سیداحمد خاتمی سال 1339 در سمنان متولد میشود و پس از دوران ابتدایی، تحصیل را در حوزه علمیه ادامه میدهد. او در مورد دینمداری خود میگوید: آنچه از دوره طلبگی به یاد دارم، تقیّد پدرم به نماز جماعت و جلسات معنوی دعای ندبه، سمات، کمیل و...است که میتوانم بگویم استخوانبندی اوّلیّه دینیِ اینجانب در همین جلسات الهی که به حقّ بوستانهای بهشت بود، شکل گرفت.
آیتالله خاتمی تدریس دروس عمومی حوزه را در سال 1363 آغاز کرده است و اکنون در حدود 6 سال است که درس خارج اصول را در حوزه تدریس کرده و همچنین چهارمین سالی است که درس خارج فقه را نیز در حوزه تدریس میکند.
او در سال 1376 از حوزه انتخابیه کرمان به دوره سوم مجلس خبرگان رهبری راه یافت و اکنون در سال ششم دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری است.
برای گفتوگو در مورد "اخلاق سیاسی" به جامعه مدرسین حوزه علمیه در قم رفتیم و پای صحبتهای آیتالله سیداحمد خاتمی نشستیم.
متن کامل گفتوگوی تسنیم با ایشان به شرح زیر است.
اخلاق و سیاست چه نسبتی با یکدیگر دارند؟
- آیتالله خاتمی: اول بایستی اخلاق و سیاست را معنا کنیم. واژهها باید معنا شود تا بدانیم اخلاق چیست؟ اخلاق در نگاه علمای بزرگ اخلاق، عبارتست از «رفتار درونی انسان». ابن مسکویه(1) که از علمای بزرگ اخلاق است، اخلاق را تفسیر به خصال نفسانی کرده است، همچنین مرحوم ملامهدی نراقی در جامع السعادات و ملااحمد نراقی در معراج السعاده، اخلاق را بدین نحو تعریف کردهاند.
برای توضیح بیشتر لازم است مثالی بزنیم. تواضع یک خُلق است؛ خُلق به چه معناست؟ یعنی اینکه انسان از درون، خودش را کسی نبیند البته تواضع نِمود بیرونی هم دارد و نمود بیرونی آن سلام کردن به افراد و انتظار نداشتن برای نشستن در صدر مجلس است.
تکبر نقطه مقابل تواضع است که یک رذیله به حساب میآید. در این رذیله فرد خود را بزرگ میبیند و نمود بیرونیاش این است که منتظر است همه به او سلام کنند و او به کسی سلام نمیکند و انتظار دارد که همه در مقابلش به احترام برخیزند. این نگرشِ علمای قدیم اخلاق درباره خُلق و تکبر است.
***آداب نیز زیرمجموعه اخلاق است***
اما در زمان های بعد، اخلاق گسترده شده و آداب نیز زیرمجموعه آن شد، لذا میگویند اخلاق خانوادگی، اخلاق تجارت، اخلاق نقد و انتقاد، اخلاق رسانه و اخلاق کارگزاران. این تفسیر گسترده اخلاق است.
من تعبیر مقام معظم رهبری در سفر اخیرشان به بجنورد درباره سبک زندگی را میپسندم و "سبک زندگی دینی" را زیر مجموعه این اخلاق گسترده میدانم و اینکه در حوزههای مختلف چگونه باید دینی زندگی کرد را اخلاق مینامم.
***سیاست به معنای تدبیر و مدیریت است***
اما تعریف واژه سیاست. سیاست به معنای تدبیر و مدیریت اعم از خورد و کلان است. این معنای سیاست، در سیره انبیاء بوده است. در مجمع البحرین کلمه (سَوَسَ) دارد که «کان فی بنیاسرائیل یفوسهم انبیائهم» در بین بنیاسرائیل انبیائشان مدیرشان بودند. این سیاست معنای کلی سیاست است اما در عرف، سیاست با تفاوت بینشها، معانی متفاوتی پیدا کرده و پیدا میکند.
***در سیاست منهای خدا، هدف وسلیه را توجیه میکند***
در سیاست رایج دنیا به معنای سیاست منهای خدا که هدف وسیله را توجیه میکند، دروغ، مکر، پیمان شکنی و... سیاست تلقی میشود اما در حوزه بینش اسلامی این نوع مدیریت غلط است لذا این نوع سیاست را که تفسیر به این مسائل شود، با دین تناسبی ندارد.
***تعریف درست سیاست از زبان امام خمینی(ره)***
حضرت امام خمینی زمانی که قرار بود از زندان ساواک آزاد شوند، رئیس وقت ساواک (مولوی) مصاحبه کرد و گفت که «حضرت آیتالله خمینی تعهد کردند دیگر در سیاست دخالت نکنند. سیاست یعنی حقهبازی، مکر و این در شأن علما نیست». امام بلافاصله پس از آزادی به تکذیب حرف او پرداختند و طی سخنانی به این مزمون فرموند که «سیاست به این معنا برای شما اما ما از سیاست به معنای درستش عقب ننشستیم و نمینشینیم». این تعریف درست سیاست است.
***نسبت اخلاق با سیاست مانند نسبت پیکره بدن انسان و خون است***
من معتقدم نسبت اخلاق و سیاست، نسبت اخلاق و اقتصاد، نسبت اخلاق و مسائل فرهنگی، نسبت اخلاق و مسائل نظامی و همه مسائل دیگر، در تشبیه باید گفت مسئله پیکره بدن انسان و خون است. اگر سیاستی، بخواهد سیاست دینی باشد، بدون اخلاق نمیشود. اقتصاد بخواهد اقتصاد دینی باشد، بدون اخلاق نمیشود.
***اخلاق دینی از سیاست حذف شود، سیاست "شیطانی" میشود"
اینجا به عمق کلام نبیاکرم صلی الله علیه و آله و سلم میرسیم که فرمودند: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» من مبعوث شدم تا صفات عالی انسانی را تکمیل کنم. اینجاست که میبینیم تزکیه بُعد راغی و برتر اخلاق در هدف نبیاکرم (ص) به گونهای قرار دارد که اگر اخلاق دینی را از سیاست حذف کنیم، سیاست، سیاست شیطانی میشود.
جایگاه اخلاق در سیاست رایج دنیا و نیز در سیاست جمهوری اسلامی ایران چگونه است؟
- آیتالله خاتمی: این کلمه سیاستِ جمهوری اسلامی ایران، صبقه حکومتی دارد که در عرصه حکومت، سیاسیون حاکم ما باید چگونه باشند؟ در حالیکه سئوال شما، سئوال فراگیرتری است، یعنی میخواهید بپرسید که سیاسیون در جمهوری اسلامی ایران چه اخلاقی باید داشته باشند؟ ولی این عبارت شما گویای این مطلب نیست!
سئوال، سئوال درستی است. سیاسیون حاکم یعنی کسانی که در قوه مجریه هستند، کسانی که در قوه مقننه هستند، کسانی که در قوه قضائیه هستند، کسانی که در دیگر قوا و نهادهای تاثیرگذار نظام مثل شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، نیروهای نظامی و انتظامی، هستند.
***سیاسیون حاکم باید شیفته خدمت باشند، نه تشنه قدرت***
این بحث بسیار مفصل است که باید درباره آن به تفصیل سخن گفت ولی آنچه در این فرصت محدود قطعاً باید مورد تاکید قرار بگیرد، این است که سیاسیون حاکم اولاً باید شیفته خدمت باشند نه تشنگان قدرت. تشنگان قدرت نمیتوانند در شأن نظام جمهوری اسلامی ایران عمل کنند. این فقط شیفتگان خدمت هستند که میتوانند در شأن جمهوری اسلامی ایران عمل کنند.
***سیاسیون باید در خط مقدم قانونمداری باشند***
ثانیاً سیاسیون حاکم باید در خط مقدم قانونمداری باشند، یعنی خودشان پایبند به قانون باشند تا عملآً قانونمداری را به دیگران یاد بدهند.
***سیاسیون باید در خط مقدم وجدان کاری باشند***
ثالثاً باید در خط مقدم وجدان کاری باشند و درست از عهده کاری که به آنها سپرده شده بربیایند و اگر از عهده کاری برنمیآیند، اصلاً کار را نپذیرند.
از مصوبههای خوبی که در نظام جمهوری اسلامی تصویب شد، مصوبه منع از احراز چند پست اجرایی است. بعضی از مسئولیتها، مسئولیتهای مشورتی است که لازمه جایگاه است.
بهعنوان مثال گفتند امام جمعه باید عضو ستاد زکات باشد، باید عضو شورای فرهنگ عمومی باشد. اینها پست اجرایی حساب نمیشود. قانون گفته است که یک فرد نباید چند پست اجرایی با هم داشته باشد. چرا؟ برای اینکه کارها درست انجام شود. در این زمینه مقام معظم رهبری تعبیری داشتند که «مردی و کاری»، یعنی هر فردی کاری بر عهده بگیرد و از عهده آن کار درست بربیاد.
چهارمین نکته در باب سیاسیون حاکم، اخلاقمداری در برخوردها و روشهاست. این نکات کف اصولی است که باید سیاسیون رعایت کنند اما اینکه در جمهوری اسلامی، سیاسیون - چه کسانی که در بدنه حکومتند و چه کسانی که در بدنه حکومت نیستند- چگونه باید باشند؟ اصطلاحاً به این تعریف "اخلاق سیاسی" گفته میشود.
اگر بخواهم این عنوان را باز کنم، میتوان گفت که احزاب چگونه باید عمل کنند؟ رسانهها، اعم از رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب چگونه مطالب را باید منتشر کنند؟ تحلیلگران سیاسی با چه معیارهایی تحلیل عرضه کنند؟ موضعگیریها باید بر چه اساسی باشد؟ مجموعه اینها سیاست میشود و آنهایی که در این وادی هستند، سیاسیون نامیده میشوند.
***سبک زندگی دینی باید در بین سیاسیون خودش را نشان دهد***
معتقدم که سبک زندگی دینی که مقام معظم رهبری به آن اشاره فرمودند، باید در بین سیاسیون در جمهوری اسلامی خودش را نشان بدهد.
***تمام آیاتی که دروغ را نکوهش میکند، میتواند محور "اخلاق سیاسی" باشد***
آیات و روایات اسلامی درباره اخلاق سیاسی چه میگوید؟
-آیتالله خاتمی: این موضوع باب وسیعی از سخن دارد. تمام آیات و روایاتی که دروغ را نکوهش میکند، میتواند در بحث تبیین "اخلاق سیاسی" به عنوان محور قرار بگیرد. تمام آیات و روایاتی که تهمت را نکوهش میکند، در بحث "اخلاق سیاسی" به کار میآید. تمام آیات و روایاتی که مکر و کید و حیله را محکوم میکند، در "اخلاق سیاسی" بهکار میرود.
تمام آیات و روایاتی که در باب وفاداری به پیمان و نقض پیمانشکنی رسیده در باب "اخلاق سیاسی" بهکار میآید. تمام آیات و روایاتی که در باب کتمان اسرار به خصوص اسرار یک نظام وجود دارد، در باب اخلاق سیاسی بهکار میآید. تمام آیات و روایاتی که انسان را از انتشار گناه نهی میکند، در "اخلاق سیاسی" بهکار میرود.
خواه این گناه، گناه اخلاقی، گناه سیاسی، گناه اقتصادی و هر گناه دیگری باشد؛ هرچند ظاهر آیه إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (2) نشان میدهد که گناهان اخلاقی است ولی ملاکش شامل گناهان دیگر میشود. فلسفه آیه این است که گناه عادی نشود و زشتی و قبحش شکسته نشود.
***آیات در باب پیامبران حاکم در باب "اخلاق سیاسی" به کار میرود***
اصولاً آیاتی که در باب پیامبران حاکم مثل حضرت داوود، حضرت سلیمان، حضرت یوسف و حضرت موسی که رسیده میتواند در باب "اخلاق سیاسی" بهکار رود. بنده حدود بیست و پنج سال پیش جزوهای تحت عنوان اخلاق سیاسی نوشتم و این آیات را در آن معنا کردم که یکبار چاپ شد و متاسفانه دیگر فرصت تجدیدنظر و مرور مجدد بر کتاب نداشتم و کتاب چاپ دوم نشد.
علاوه بر تمامی آیاتی که در قرآن کریم در این زمینه وجود دارد، سیره نبوی و سیره علوی در عرصه حکومت یک سرمایه بسیار نفیسی است. کتابی از بنده به نام "سیره سیاسی امیرالمومنین" منتشر شده که حدود دویست و هفتاد صفحه دارد. در این کتاب سعی کردم ابعاد اخلاق سیاسی امیرالمومنین را تشریح کنم. اگرچه جهت بحث ما در این کتاب تاریخی و تحلیل تاریخی بوده است اما درسهای اخلاقی را در این کتاب آوردهام.
سیره امیرالمومنین میتواند به عنوان یک سرمایه غنی در این عرصه بکار گرفته شود. مناسب است در اینجا به خطبه دویست نهجالبلاغه اشاره کنم. در آن زمان گفته میشد که معاویه سیاستمدارتر از علی(ع) است. مولا علی فرمودند: «وَ اَللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَى مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لاَ کَرَاهِیَةُ اَلْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى اَلنَّاسِ وَ لَکِنْ کُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ کُلُّ فُجَرَةٍ کُفَرَةٌ وَ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ یُعْرَفُ بِهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ وَ اَللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَکِیدَةِ وَ لاَ أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِیدَةِ»، به خدا«معاویه» از من سیاستمدارتر نیست، او پیمانشکن است و اهل گناه است. اگر از کلکزدن و پیمانشکنی بدم نمیآمد، خیلی از شیوههای او را بلد بودم. هر کسی که اهل پیمانشکنی است، گنهکار است و آدمهای گنهکار سر از کفر در میآورند. روز قیامت آدمهای مکار رسوا میشوند و پرچم بدستشان میدهند که همه بشناسند که اینها در دنیا اهل مکر و حیله بودند.
اگر کسی بخواهد در مباحث اخلاق سیاسی کار کند، مایه کار بسیار زیاد است. مایهاش همین مطالبی است که گفته شد و کلا سیره پیامبر و امامان غنیترین منبع در عرصه بحث اخلاق سیاسی است.
مصادیق و شاخصههای اخلاق سیاسی چیست؟
-آیتالله خاتمی: مرادتان از اخلاق سیاسی اخلاق دینیِ سیاسی است نه معنای عامَش. به عبارت دیگر روح سئوال این میشود که مصادیق و شاخصههای دینمداری در عرصه سیاسی کدام است؟ به نظر میرسد که این شاخصهها را باید در عرصه واجب و حرام دید. توضیح مطلب اینکه ما معتقدیم هرکاری که آدم انجام میدهد، یکی از پنج حالت واجب، حرام، مستحب، مکروه، یا مباح را دارد. این معنای عامی دارد.
این قلمی که به دست میگیرد و مینویسد، یکی از این پنج حکم را دارد. این صحبتی که ایراد میشود، یکی از این پنج حکم را دارد. این موضعی که گرفته میشود، یکی از این پنج حکم را دارد. مهمترین شاخصه در عرصه اخلاق سیاسی، تقید به واجبات و بخصوص ترک محرمات است. باید حرامها را در این عرصه ترک کرد و قبل از آن باید اول حرامها را شناخت.
در این زمینه روایتی از امیرالمومنین وجود دارد. امیرالمومنین، علی علیهاسلام صبحها به بازار میرفتند و میفرمودند «یا مَعْشَرَ التُّجّارِ، اَلْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ، اَلْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ، اَلْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ.». ای بازرگانان، اوّل فقاهت (شناخت دین و احکام معاملات)، سپس تجارت، اول فقاهت سپس تجارت، اول فقاهت سپس تجارت.
***"یا معشر السیاسیون الفقه (شناخت دین و احکام سیاست) ثم السیاسه***
این فرمایش یعنی اگر شما در این عرصه، دین را نفهمید، نمیتوانید تاثیرگذار باشید و نقش داشته باشید. به حرام میافتید. بنده عرض میکنم "یا معشر السیاسیون! الفقه ثم السیاسه". کسانی که در عرصه سیاستاند، اول باید بروند واجب و حرام را بشناسند و بعد وارده سیاست شوند، پس اساسیترین شاخصه در اخلاق سیاسی رعایت واجب و حرام در این عرصه است.
نمونههایی از اخلاق دینی سیاسی در دوران ائمه را بیان کنید؟ نمونههایی هم از بیاخلاقیهای سیاسی صورت گرفته در این دوران از سوی افراد مختلف بیان کنید؟
-آیتالله خاتمی: سئوالی است که یک دریا جواب دارد. از مولا علی(ع) شروع میکنم. مولا علی(ع) فردی سیاسی بود ولی یک شخص سیاسی که تا آخر عمرش اجازه نداد یک ذره "غیر خدا" در سیاستش وارد شود.
در عصر نبوی شنیدیم که در جنگ خندق عمربن عبدود را زمین انداخت. "او خدو انداخت بر وجه علی/ افتخار هر نبی و هر وصی". آب دهن انداخت بر روی مولا. مولا رهایش کرد و دور میدان دوری زد و آنگاه آمد سر نحسش را از بدن جدا کرد. از مولا علی(ع) پرسیدند چرا همان وقت او را نکشتید؟ فرمودند «ترسیدم غضب شخصی سبب شود».
***سکوت 25 ساله امیرالمومنین اوج اخلاق سیاسی است***
در تمام سالهایی که مولا علی(ع) با پیامبر بود، این چنین عمل کرد. بعد از پیامبر نیز مولا علی(ع) تجلی اخلاق دینی سیاسی است. من سکوت بیست و پنج ساله مولا را اوج اخلاق سیاسی علوی میدانم.
دوره 25 ساله دوره بسیار تلخی برای مولا بود. چهار تعبیر در این زمینه مولا دارند. یک: مانند کسی که استخوان در گلوش گیر کرده. دو: مانند کسی که خاشاک در چشمش نشسته. سه: مانند کسی که نوک تیز شمشیر را بر روی قلبش قرار دادند. چهار: مانند کسی که مجبور به خوردن تلخترین میوه است. معروف است که هندوانه ابوجهل تلخترین میوه است که خوردن همانا و استفراغ کردن همانا.
این بیست و پنج سال برای مولا بسیار سخت بود اما خود مولا میفرماید که از انگیزههای من برای این سکوت این بود که دین آسیب نبیند. این یعنی اخلاق سیاسی علوی.
سیاسیون در نظام جمهوری اسلامی باید از این منش مولا علی (ع) درس بگیرند. مقام معظم رهبری تعبیری تحت عنوان اصلی، فرعی کردن مسائل داشتند که مسئولین ببینند کدام مسئله، مسئله اصلی است و کدام مسئله، مسئله فرعی است. مسائل فرعی را رها کنند و به مسائل اصلی ولو به قیمت بیست و پنج سال خون جگر خوردن باشد، بچسبند. این مسئله بسیار مهمی است.
من معتقدم جهاد مولا علی(ع) در دوره پیامبر خیلی سخت بود. در جنگ نقل و نبات پخش نمیشود؛ مجروح شدن و جراحتهای سخت هست. فقط در جنگ احد کمترین آماری که درباره زخمهای پیکر امیرالمومنین(ع) نقل شده، 60 جراحت و بیشترین آمار 90 جراحت است. در "موسوعه امام علی ابن ابیطالب" آمده که وقتی بدن مولا را غسل میدادند، جای هزار ضربت نیزه و شمشیر در بدن مولا بوده است. من از اینگونه تعابیر اینگونه تفسیر میکنم که یکجای سالم در بدن مولا نبوده است.
***کسی که میخواهد پای عَلَم دین بایستد، باید خون جگرها را تحمل کند***
در جنگ شرکت کردن، این آسیبها را داشته است ولی تحمل اینها برای مولا به مراتب آسانتر بود از وضعیت سختی که بعد از پیامبر پیدا کرد. این معناش این است که کسانی که میخواهند پای عَلَم دین بایستند، باید خون جگرها را هم همانند مولا علی(ع) تحمل کنند.
خلیفه دوم در پایان عمرش، شورای شش نفره تشکیل داد و گفت که به هر فرد، اکثریت جمع رای دادند، او خلیفه بعد از من باشد. به مولا(ع) گفتند که قول میدهی به کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره شیخین عمل کنی؟ مولا فرمود کتاب خدا آری، سنت پیغمبر آری، سیره شیخین نه. یک "نه" گفت و یک دهه دیگر از مَسنَد حکومت که حق او بود، کنار گذاشته شد.
این در حالی است که سیاستمداران دنیوی میگویند که یک "بله" بگو و بعد هم شتر دیدی، ندیدی و کارِ خودت را انجام بده اما امیرالمومنان(ع) ارزشش به این است که این منشهای غیرخدایی را نداشته باشد.
عرصه حکومت امیرالمومنین(ع) دنیایی حرفهای شنیدنی دارد. اولاً مولا علی (ع) به کلی به حکومت بیرغبت بود. لازم است این بخش تاریخ را برایتان بگویم که شبِ هجده ذیحجه سال 35 هجری (بیست و پنج سال بعد از شهادت پیغمبر) بعضی از دوستان خاص امیرالمومنین(ع)، شب همان روز که عثمان کشته شده بود، به خانه مولا علی (ع) آمدند و گفتند ما اهل حل و عقد هستیم و آمدیم با شما بیعت کنیم و با بیعت ما کار تمام میشود.
مولا فرمودند اصلا قبول نمیکنم. اگر قرار است که من حاکم باشم، باید در جمع عمومی و زمانی که همگان حضور دارند، بیعت صورت بگیرد. من که رغبتی ندارم ولی اگر قرار به بیعت باشد، باید در مسجد صورت بگیرد.
ابنعباس میگوید خیلی دلشوره داشتم و دلشوره من این بود که وقتی به مسجد برویم، بعضی در مقابل علی (ع) قرار بگیرند و بگویند تو همان کسی هستی که دیروز پدر و مادر ما را کُشتی و الان میخواهی بیعت بگیری؟ خب! بالاخره تازه مسلمانهایی زیادی وجود داشت. از طرف دیگر نیز میدیدم که امیرالمومنین علی (ع) هیچ رغبتی برای حکومت ندارد و اگر ببیند که به مردم اینگونه صحبت میکنند، میگوید "مرا به خیر تو امید نیست" و به مردم میگوید من نیز با شما کاری ندارم.
ابنعباس میگوید وقتی به مسجد آمدم، دلم مثل سیر و سرکه میجوشید که چه اتفاقی میافتد؟ ولی ابنعباس بعد میگوید که وقتی به مسجد آمدم، دیدم حتی یک نفر هم اعتراض نکرد و همه با امیرالمومنین بیعت کردند و امیرالمومنین علی (ع) حاکم شد.
پس از بیعت، برخی از اشخاص به مولا پیشنهاد کردند که به بعضیها بیشتر توجه داشته و مبلغ بیشتری از بیتالمال به آنها داده شود بنابراین مولا علی (ع) فرمودند میخواهید من با ظلم طرفدار پیدا کنم؟ والله تا ابد علی(ع) با پول آدم نمیخرد، اگر پولها متعلق به من بود، با تساوی عمل میکردم ولی این پولها متعلق به خداست. اینگونه عمل کردن نشانه اخلاق سیاسی است.
به عنوان مثال دیگر میتوانم به مسئله تبعید ابوذر اشاره کنم. وقتی ابوذر از مدینه به شام تبعید شد و در آن زمان مقر معاویه در شام بود ولی ابوذر نهی از منکر را در مورد کاخ سبز معاویه انجام میداد.
بر این اساس معاویه هزار دینار که حدودا معادل 115 میلیون تومان امروزی است را به عنوان حقالسکوت برای ابوذر فرستاد، زیرا هزار دینار دیه یک انسان کامل بود. از اینرو معاویه انتظار داشت که با این هزار دینار ابوذر مقداری سکوت کند ولی ابوذر دست از کار خود نکشید و شبهای دیگر با همان برنامه قبلی به کار خود ادامه داد.
***با پول، آدم خریدن معاویه یک بداخلاقی سیاسی بود***
معاویه یک نفر را فرستاد تا آن پولها را از ابوذر پس بگیرد ولی ابوذر گفت همان شب همه پولها را به فقرا دادم و اگر الان آنها را میخواهید باید صبر کنید تا یکییکی آنها را ببینم و پولها را پس بگیرم. خب! اینگونه رفتارهایی مثل معاویه بداخلاقی سیاسی است. امیرالمومنین فرمودند من با پول آدم نمیخرم ولی معاویه با پول آدم میخرد.
برخی به امیرالمومنین پیشنهاد دادند که صبر کنید تا حکومت قوام پبدا کند سپس معاویه در از مسئولیت عزل کنید و بگذارید معاویه فعلاً چندماهی حاکم شام باشد که امیرالمومنین فرمودند حتی دو روز هم معاویه رو ابقاء نمیکنم. این اقدام امیرالمومنین "اخلاق سیاسی" است و این حکومت، حکومت ارزشی است.
با وجود آنکه حضرت علی (ع) را به شهادت رساندند و امیرالمومنین در حدود 5 سال مسئولیت حکومت را بر عهده داشت ولی امیرالمومنین علی (ع) به عنوان الگو، اخلاق را برای سیاسیون بیان کرد. به عنوان مثال درست است که عهدنامه مالک اشتر یک عهدنامه سیاسی است ولی متن این عهدنامه دنیایی اخلاق سیاسی را دارد. من یک پیشنهادی کردم و خودم نیز موفق نشدم و کسی هم ندیدم این کار را انجام دهد.
مولا علی (ع) حدود 200 نامه به کارگزارانش دارد که 70 نامه آن در نهجالبلاغه است و بقیه نیز در مستدرک نهجالبلاغه است که در تحلیل این نامهها دنیایی معارف "اخلاق سیاسی" به دست میآید. خب! از دریای سیره امیرالمومنین علی (ع) بیرون بیاییم.
دیگر امامان معصوم نیز همین منش را داشتند. به عنوان مثال صلح امام حسن (ع) از جمله مقاطع کلیدی حساس، سرنوشت ساز تاریخ اسلام است. امام حسن (ع) در یک نرمش قهرمانانه مصحلت دید ولی خیلی برخوردها با امام حسن (ع) شد. من همه برخوردها را دیدم ولی مولا با هیچ معترضی خشن برخورد نکرد و با هر کسی به اندازه ظرفیتش صحبت کرده بود.
به عنوان مثال به یک نفر فرمودند من به مصلحت شما این کار را کردم که اگر جنگ میشد، نسل شیعه باقی نمیماند- قریب به این مضمون- و به شخص دیگر فرمودند که من امام هستم یا نیستم؟ که بعد طرف مقابل جواب داد بله. امام حسن (ع) فرمودند: من امامم و شما باید تسلیم باشید و یا اینکه به یکی دیگر میفرمودند که این نظر شخصی شماست. میخواهم بگویم که روشنگری در "اخلاق سیاسی" یک اصل است، زیرا بسیاری از مخالفتهای سیاسی در اثر جهل است.
پینوشت:
1- ابوعلیاحمدبنمسکویه، ملقب به خازن، یکی از بزرگان دانشمندان ایران است که در حکمت و ریاضیات و کلام و اخلاق و طب و لغت و ادب و تاریخ تبحر و اطلاع وسیعی داشته است.
2-برای کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان گناه بزرگ شایع شود، در دنیاو آخرت عذابی دردآور مهیاست خدا میداند و شما نمیدانید.